زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با چهره های زیبا جلوي در ديد.
نظرات شما عزیزان:
|
About
مگر خبر نداری؟ درونـــــم را پر از کاه کردند تا مترسکی باشم برای مزارع گندم همان مزارعی که هر روز از کنارش میگذری وظیفه من ترساندن کلاغ هاست ولی.... تو به یک مترسک دل بستی مترسکی که دلی ندارد درونش خالیست
Home
|